Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج؛ تب انتخابات در استان کهکیلویه و بویراحمد بالا گرفته و این روزها مهم‌ترین موضوع در استان انتخابات و نامزدهای انتخاباتی و تصمیم گیری مردم برای انتخاب یک نفر جهت حضور در مجلس شورای اسلامی است.

در این بین سیاسیون و فعالان انتخاباتی بیکار ننشسته تا اینکه به مانند همه ادوار تنور انتخابات را در کهگیلویه و بویراحمد گرم نگه دارند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به همین منظور سراغ سید محمدظاهر سیاوش یکی از فعالان سیاسی انتخاباتی در استان کهگیلویه و بویراحمد رفتیم.

خودتان را بیشتر معرفی کنید؟

سید محمد ظاهر سیاوش فرزند سید محمد طلا متولد سال ۱۳۴۲ شهرستان لنده هستم در حوزه سیاسی قبل از پیروزی انقلاب و نهضت در راهپیمایی‌ها شرکت داشتیم و از بچه‌های فعال آن روزها بودیم در آبان ماه ۵۷ کمی قبل از پیروزی که شعار مرگ بر شاه می‌دادیم ژاندارمری به جان بچه‌ها افتاد و تقابل زیادی با زورگویان منطقه داشتیم.

در ابتدای جنگ تحمیلی به صورت مستمر وارد عرصه جبهه و جنگ شدیم ۵ برادر و یک پدر بودیم که همگی در جبهه حضور پیدا کردیم شعاری زیبا هم ساخته بودند لشکر محمدطلا آماده باش.

بعد از جنگ هم کاملاً در فضای سیاسی حضور داشتیم کارهای خودمان را در حزب جمهوری اسلامی ادامه دادیم از همان ابتدا در دوره اول انتخابات مثل همه به حاج بهرام تاج گردون رای دادیم در دوره دوم مجلس که یکی از سخت‌ترین دوره‌ها بود شیخ حسنعلی نجفی رهنانی از حوزه انتخابیه کهگیلویه و گچساران به مجلس رفت که ما هم به صورت ۱۰۰ درصدی وی را حمایت کردیم.

آقای بهرام تاج گردون از نیروهای انقلابی قبل از انقلاب بود پس از انقلاب هم یک نیروی شاخص استانی بود در عین حال پس از اینکه به مجلس اول رفت در دوره دوم یک سری مشکلاتی میان طیفی در مرکز با نیروهای انقلاب ایجاد شد که بعضی‌ها در حزب جمهوری اسلامی و پشت سر شهید بهشتی و شهید باهنر و مقام معظم رهبری باقی ماندند از همان دوران بود که راه ما با آقای بهرام تاج گردون جدا شد و از آن موقع تاکنون در دو جبهه مقابل یکدیگر قرار داریم و جبهه‌گیری‌ میان نیروهای انقلاب با جریان مقابل از همان زمان آغاز شد.

الگوی سیاسی شما چه کسی بود؟

در زمینه سیاسی الگوی خودمان را مرحوم حاج محمدعلی نبی‌زاده از برجستگان حزب جمهوری اسلامی در جنوب کشور داشتیم چرا که در خط مقدم مبارزه با جبهه نفاق بود و بینش سیاسی را مدیون ایشان هستیم.

فعالیت جدی سیاسی را در سال‌های بعد از حزب از کجا آغاز کردید؟

در دوران دولت احمدی‌نژاد فعالیت سیاسی زیادی داشتیم چرا که تا پیش از آن چندان به بچه‌های انقلابی توجهی نمی‌شد نیروهای انقلاب دست به دست هم دادند تا اینکه وی رئیس جمهور شد و بعد هم آن مسائل پیش آمد.

ما هم در دوره‌ای مشاور مطبوعاتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد و در دوره‌ای هم فرماندار بهمئی بودیم و مدتی هم مسئولیت بازرسی استانداری کهگیلویه بویراحمد را بر عهده داشتیم تا اینکه با آمدن دولت روحانی تمامی بچه‌های انقلاب به گوشه رینگ هدایت شدند 

دغدغه انتخاباتی شما چیست؟

در همه این سال‌ها به عنوان لیدر دوستان همفکر را همراهی می‌کردیم اما بیش از هر زمان اکنون اعتقاد داریم نماینده باید کسی باشد که علاوه بر پیگیری مشکلات مردم در قاانون‌گذاری و نظارت هم فعال باشد آنچه که در کهگیلویه و بویراحمد چوب آن را می‌خوریم در ادوار مختلف تاکنون عدم نظارت نمایندگان مجلس است که تنها به موضوعات دیگری چسبیده‌اند باید سوال کرد تا چه اندازه در امور قانونگذاری و نظارت انجام وظیفه کرده‌اند و باید پرسید اگر وظیفه نماینده برق و راه و گاز و پیگیری امور فردی است پس معنی تفکیک قوا چیست؟.

وظیفه یک نماینده را در چه می‌دانید؟

نماینده قبل از اینکه به دنبال کارهای شخصی باشد باید تک به تک اعضای هیئت دولت را بررسی کرده و یک رای سالم بدهد اگر تخلفی صورت بگیرد باید پیگیری داشته باشد نه اینکه خودش کار اجرایی کند اگر قرار باشد پیمانکار و ناظر و نماینده و مدیرکل یکی باشند فساد ایجاد می‌شود معامله را باید کنار گذاشت.

متاسفانه مشکلی که در این دوره دیدم مربوط به بحث یک وزیر بود که وقتی معاون وزیر بخشنامه‌ای به فرمانداران ابلاغ می‌کند نمایندگان آنگونه ورود پیدا می‌کنند چرا باید وزیر را تهدید به استیضاح کنند؟.

پی‌گیری کار موردی چه اشکال و ایرادی دارد؟

پیگیری کار موردی یک فرهنگ غلطی است که در استان ما رایج شده چرا باید زندگی مردم را به قبولی و یا رد شدن نامزدهای انتخاباتی گره بزنیم و نامزد انتخاباتی و نماینده شرط حمایت از مردم را رای دادن به خود بدانند چنین مشکلاتی در استان ما موجب شده تا میزان آسیب‌های اجتماعی مثلا خودکشی از همه نقاط کشور بیشتر باشد در طلاق هم وضعیت خوبی نداریم چرا مسائل را با یکدیگر قاطی کرده‌ایم.

با همه این مشکلات چرا باید مشارکت بالا باشد؟ 

با همه انتقاداتی که داشته‌ایم برای لبیک گویی به حضرت آقا جهت مشارکت هرچه بیشتر وارد میدان شده‌ایم اجازه نمی‌دهیم که این فرمان روی زمین بماند جیبی هم برای مجلس ندوخته‌ایم هرچند به نظر می‌رسد که شاید میزان مشارکت کمتر باشد اما باید فرمایشات رهبری را به خوبی برای مردم و جوانان تبیین کنیم تا بدانند که در صورت مشارکت بیشتر کشور بیمه خواهد شد لذا نیروهای جوان و کارآزموده وظیفه دارند که جهاد تبیین را در این انتخابات انجام دهند ما هم برای انجام وظیفه ورود پیدا کرده‌ایم و قبل از اندیشیدن به پیروزی به فکر جهاد تبیین هستیم.

عملکردها در حوزه فرهنگی چگونه است؟

اما اینکه نمایندگان مجلس در زمینه فرهنگی چه کاری انجام داده‌اند باید بگوییم از اول انقلاب در حوزه فرهنگ بوده‌ایم در حوزه فرهنگ هم مسئولیت داشته‌ایم اکنون مسئول اتحادیه قرآن و عترت استان و معاون اجرایی بنیاد مهدویت هستیم.

برای مثال در زمان دولت نهم در یک قلم ۲۰۰ میلیارد تومان برای فعالیت‌های قرآنی گذاشتند اما بعد از آن دیگر در این زمینه چیز خاصی ما نشنیدیم حوزه قرآنی مورد بی‌توجهی قرار گرفته که ثمره آن آسیب‌های اجتماعی است اگر قرآن و عترت مهجور بماند خروجی آن فساد در جامعه است.

در حوزه قرآنی عملکردها چگونه بوده است؟

در طول ۴ سال گذشته با توجه به پیگیری‌هایی که داشته‌ایم نتیجه‌ای نگرفته‌ایم در برنامه‌های فرهنگی مهدویت فقط یک جلسه با آقای روشنفکر نماینده بویراحمد داشتیم و معتقدیم این مشکلی که در کف خیابان بود به دلیل بی‌توجهی به فرهنگ قرآنی است.

به عنوان یک نیروی شناسنامه‌دار جریان انقلاب چه نقدی بر دولت وارد است؟

توقعاتی که به عنوان فعال سیاسی فرهنگی از دولت انقلابی داشتیم این بود که نیروهای اصلی و وفادار به آرمان‌های انقلاب بر مسند امور بنشینند لذا نسبت به عملکرد دولت در چینش مسئولان در استان انتقاد فراوان داریم نیروهایی که ۸ سال تمام مورد ظلم و ستم دولت قبل قرار گرفتند در دو دوره دولت روحانی چه بلاهایی که به سر نیروهای جریان انقلابی نرفت در همان روزها هم از نقادان خط مقدم دولت روحانی بودیم و مشکلات زیادی برای ما و بچه‌های انقلابی ایجاد شد که اکنون توقع بیشتری داشتیم.

نظرتان در مورد عزل و نصب‌ها چیست؟

خیلی‌ها می‌گویند نمایندگان مجلس بیش از هر دوره‌ای در کار مسئولان اجرایی دخالت می‌کنند و در عزل و نصب‌ها به صورت مستقیم اعمال نظر می‌کنند به نظرم همین گونه است و متاسفانه به دلیل همین مسائل اکنون ضعیف‌ترین نیروها در بسیاری از شهرستان‌ها گماشته شده‌اند می‌توانید به نیروهای استانی و شهرستانی نگاه کنید شاید ۲۰ تا ۳۰ درصد از نیروهای اصیل جریان انقلاب در راس امور هستند متاسفانه در بسیاری از جاها هم در حد معاونین و مدیران کل از نیروهای دولت قبل حضور دارند مسئولان استانی هم می‌گویند که نمایندگان دخالتی نمی‌کنند و از تهران نیروها چینش می‌شوند ما فکر می‌کنیم چنین نیست این‌ها برای دفاع از خود است.

وضعیت راهبرهای چهارگانه انتخابات در استان چگونه است؟

در مورد مشارکت که مردم حتما شرکت خوبی خواهند داشت در مورد سلامت انتخابات باید به صورت قاطع دولتی‌ها ورود پیدا کرده و محکم جواب دهند که سلامت تضمین است و شخص خاصی نور چشمی نیست چرا که هرگونه حمایت از کاندیدایی خلاف شرع عرف و خلاف قانون است.

در جلسه کاندیداها هم تاکید شد و به صراحت گفتیم که مدیریت باید رای مردم را پاسداری کند و در دولت مردمی آیت الله رئیسی باید راهبردهای چهارگانه مقام معظم رهبری به جد و به عینه عملیاتی شود.

نماینده ولی فقیه و استاندار باید محکم و قوی پای انتخابات بایستند و همه امیدواریم که انتخاباتی سالم برگزار شود که حتما هم چنین خواهد شد.

مردم به اصلاح‌طلبان رویکرد بیشتری خواهند داشت یا جریان اصولگرا؟

اما در خصوص اینکه مردم به چه گفتمانی اعتماد خواهند کرد معتقدم با همه مشکلاتی که در کشور وجود دارد مردم بصیر و آگاه هستند از جریان انقلاب ناامید نشده‌اند هرچند باید آنها را توجیه کنیم متاسفانه نمایندگان و مسئولان استانی کمتر با جوانان حرف می‌زنند کمتر دیده‌ایم که نشستی و جلسه‌ای با جوانان داشته باشند و جهاد تبیین کنند یکی از دلایل اصلی مشکلات و آسیب‌های اجتماعی در استان ما و در کهگیلویه بزرگ همین است که از جوانان بریده‌ایم و با آنها حرف نمی‌زنیم باید شهامت و جرات داشته باشیم و مشکلات را برای آنها تبیین کنیم.

آیا نماینده همه تفکرات در بین نامزدها هستند؟

در هر سه حوزه انتخابیه جریان اصلاح طلب حضور دارند و حوزه‌ای نمی‌بینم که کاندیداهای رقیب نباشند در مقابل نیز جریان انقلابی در هر سه حوزه هستند شاید تعداد آنها بیشتر باشد به هر صورت نظر من این است که مردم به جریان انقلاب دوباره اعتماد خواهند کرد این جریان زنده و پای کار است هر چند ایراداتی وارد است اما باید با رفع این نقایص در جامعه امید آفرینی کنیم.

آیا رویه‌ سابق تک‌روی در استان باز هم شکل خواهد گرفت؟

اینکه بعضی‌ها دوباره ورود پیدا کرده و بتوانند کارهای گذشته را انجام دهند قطعاً در دولت آیت الله رئیسی آن کارها و اقدامات انجام نخواهد شد چرا که جریان انقلاب در استان کهگیلویه و بویراحمد اجازه آن برخوردها را نخواهد داد و البته دوران آن اقدامات و تحرکات گذشته است.

جریان انقلاب به خوبی در این دولت احیا شده در استان هم نیروهای اصیل انقلابی اجازه انحراف را نخواهند داد و البته کسانی که دوباره می‌خواهند ورود پیدا کنند هم باید بدانند که نمی‌توانند مثل گذشته عمل کنند و البته جریان انقلاب هم هوشیار شده و دیگر تعارضات گذشته را نخواهند داشت و با همبستگی و وحدت اجازه نمی‌دهند که اقدامات گذشته تکرار شود.

آیا شما هم نگران طایفه‌گرایی هستید؟

متاسفانه بزرگترین آسیبی که اکنون در حوزه‌های انتخابیه دیده می‌شود موضوعات قوم‌گرایی و قبیله‌ای است که واقعاً به استان ضربه وارد می‌کند نامزدهای انتخاباتی باید به دنبال رای واقعی مردم باشند و بدون غل و غش با مردم عمل کنندبه دلیل چنین کارهایی در استان جوانان زیادی علی رغم دانش و تجربه و استعدادی که دارند بیکار بوده یا به شهرهای دور و نزدیک برای کار مراجعه می‌کنند چرا نباید بتوانیم از ظرفیت‌های آنها به درستی استفاده کنیم برای مثال در بهمئی مخازن عظیم نفت و گاز را داریم چرا باید جوانان آنجا به عسلویه بروند و سرخورده شوند دچار آسیب گردند باید بیش از کارهای موردی و طایفه‌گرایی و طایفه‌نوازی دنبال کارهای جمعی و اشتغال و تولید باشیم.

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: خبرگزاری فارس کاندیداها کهگیلویه و بویراحمد نیروهای انقلاب جریان انقلاب ورود پیدا بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۲۵۵۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این تحلیل که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ / آیا وضعیت هراسناک است؟ / امید با توافق روی آغاز نو، و بازتعریف جدید شکل می گیرد

فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. بر اساس دیدگاه های کاشی، ایران از جامعه مدنی مبتنی بر نظریه هگلی به دیدگاه جامعه مدنی براساس نظریه لوفور، منتقل شده است. از این منظر همه سازوکار جامعه مدنی مبتنی بر ارزش ها و اصول، دچار اضمحلال شده، و جای خودش را به جامعه مدنی مبتنی بر فرد بیانگری جای آن را گرفته است. جامعه از سمت اتکا به زبان نخبگان اریستوکرات، با توجه به جهان دیجیتال و مجازی، به سمت اتکاء به زبان خود حرکت کرده است. این انقلابی زیرپوستی است که کشور ایران با آن مواجه است، انقلابی که خود ارزش های همه انقلابیون گذشته را اعم آزادی، عدالت، و ... به سخره می گیرد، و خود بنیانگذار سبکی جدید از زندگی است. زندگی ای که در آن گفت و گو میان گذشته و حال، انسداد کامل یافته و آینده ترسناکی را برای همگان به تصویر می کشد. این وضعیت اغلب با این سوال همراه است که چه می شود؟

حرکت از درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به درک زندگی روزمره

کاشی ابتدا سخن را بر تغییر درک جامعه مدنی استوار کرد. او تاکید کرد که می خواهد بگوید «نسبت جامعه مدنی با دولت، و مردم، چگونه بوده، الآن در چه شرایطی به سر می بریم، و احیانا چه چشم اندازهایی قابل بیان است در این باره که به کدام سمت و سو می رویم»

او گفت که «ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به سمت نوعی از جامعه مدنی می رویم که با مناسبات زندگی روزمره در نسبت قرار دارد. جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک آن، دارای بیگانگی هایی از متن زندگی روزمره است و جامعه مدنی به معنایی که پیوند می خورد با زندگی روزمره، فرم و صورت دیگری پیدا می کند. ولی این نقطه، نقطه پایان نیست. بلکه نقطه آغازی است برای یک عهد، پیمان و قرارداد و بازآفرینی تازه، که رو به آینده است.»

گذشته جامعه مدنی در ایران

او در ادامه سخنانش به گذشته جامعه مدنی در ایران اشاره کرد و گفت: «دست کم در ادبیات سیاسی معاصر و نیم قرن گذشته ایران، طرح جامعه مدنی هرچند قبلا نیز مطرح بود اما بیشتر با گفتمان اصلاحات و دوم خرداد وارد ادبیات سیاسی ایران شد و هنوز درک ما از جامعه مدنی همان درکی است که در دهه ۷۰ ایران زاده شد. اما باید گویم از آن نوع جامعه مدنی باید فاصله بگیریم. که البته باید بگویم که ما فاصله گرفته ایم. آن برداشت و آن درک دارای مشکلاتی بود، که امروز عمرش به سرآمده است»

درک هگلی از جامعه مدنی از اوایل دهه ۷۰

کاشی گفت که «جامعه مدنی به معنایی که این ادبیات از اواخر دهه ۶۰ و از اوایل دهه ۷۰ در ادبیات شماری از استادان و فعالان سیاسی مطرح شد، یک درک هگلی بود. به این معنا که جامعه مدنی میان فرد و دولت مستقر می شود. و با این شرایط دارای کارکردهای مختلف است. از جمله، قرار است از افراد در مقابل دست اندازی دولت حمایت کند. همچنین قرار است به افراد در مقابل ساختار قدرت، قدرت عطا کند.»

این استاد دانشگاه علامه طباطبایی، با اشاره به این که با استقرار دولت اصلاحات معنای دیگری هم به معنای بالا اضافه شد، افزود: «جامعه مدنی قرار بود عصای دست دولت اصلاحات برای پیشبرد دمکراسی شود. بنابراین دولت اصلاحات باید جامعه مدنی را با دادن امکانات، تقویت می کرد، و از این طریق بخشی از وظایف و کارکردهای دولت به جامعه مدنی منتقل می شد تا مسیری را که دولت برای پیمودن در توانش نبود، جامعه مدنی پیش می برد.»

او افزود: «معنای دیگر کمک به ناتوانان بود که بعدها اضافه شد؛ اعم از آگاهی دادن یا التیام بخشیدن به فقر و رنج آنان.»

چرا جامعه مدنی گرم دهه ۷۰ سرد شد؟

کاشی در بخش دیگری از سخنان خود این سوال را مطرح کرد «چرا و چه اتفاقی افتاد که ناگهان به تدریج معنای هگلی از جامعه مدنی که در دهه ۷۰ خیلی گرم بود، به تدریج سرد شد، و نقش خودش را از دست داد». او در پاسخ گفت: «بعد از پایان یافتن دوره دوم اصلاحات، و استقرار دولت احمدی نژاد، یکی از وظایف این دولت، اقدام در حذف جامعه مدنی بود؛ به این معنا که دانشگاه یا ، فضاهای نشر یا سپهرهای فرهنگی شبیه این جا (موسسه رحمان)، از بین بروند. این که گفته شد تداوم موسسه رحمان خود نعمتی است، به این دلیل است که این تداوم ناممکن بوده است. به انحاء مختلف این گونه نهادها به راحتی حذف شده اند ، و صدای کسی هم در نیامد و حکومت با موفقیت تمام این فرآیند حذف را به پیش برد. بنابراین این سوال مطرح می شود که مشکل کجا بود؟»

طرح مساله اصلی

کاشی در پاسخ به این سوال که مشکل اصلی کجا بود گفت: «مشکل این جا بود که آیا آن کارکرد نهادهای جامعه مدنی، که در فهم هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، وجود داشت؟ به عبارت دیگر به معنای دیگر جامعه مدنی واقعا واسط بین فرد و دولت قرار داشت؟ باید بگویم که این گونه نبود. همه نهادهای جامعه مدنی حتی شاید موسسه رحمان، متعلق به یک نهاد و یک طبقه خاص تحصیلکرده شهری خاص هستند که از نیمه های دهه ۶۰ تقویت شدند، و خواهان موقعیتی در سازمان قدرت بودند، و در حقیقت نسبتی با کف جامعه نداشتند. یعنی آن واسطه گری که در تعریف هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، اساسا وساطت مذکور رخ نداده است. از این رو باید گفت ما یک گروه های خاصی هستیم، زبان، ادبیات و منافع جمعی خاص خودمان را داریم ، و اساسا با اقشار وسیعی از این جامعه نسبتی نداریم.»

او در ادامه با اشاره به این که «وضعیت جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با ما از یک جهت مشابه است گفت: « هسته سخت جمهوری اسلامی نیز از دورانی مانند انتخابات سال ۱۳۷۶، برایش آشکار شد که جامعه را نمایندگی نمی کند. چون جامعه به اراده دیگری رای داد. به نظر من جمهوری اسلامی در این ۲۰ تا ۳۰ اخیر به تدریج این موضوع را پذیرفته است. همچنین ما هم جامعه را به آن معنا که سخنگوی کف جامعه بوده ایم، نمایندگی نمی کردیم. بنابراین این معنا که ما واقعا بین کف و ساختار دولت وساطت می کردیم، برداشت اساسا صحیحی نیست. بنابراین، جریان اصلاح طلب و آن جریان دیگر هر دو گروهی اقلی بودند و علی الاصول جامعه را نمایندگی نمی کردند. اگر رای بالایی می آوردند، به اعتبار این بود بتوانند کاری در میدان قدرت پیش ببرند. ولی اگر در این بخش کاری از آن ها بر نمی آید چه معنا دارد مردم پشت سر اصلاح طلبان قرار بگیرند.»

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «بنابراین از این دو گروه اقلیت رقیب معلوم است آن گروهی که قدرت، سازماندهی، و زور بیشتری در اختیار دارد، همواره برنده است. به همین دلیل دیدیم که به تدریج اصلاح طلبان از صحنه قدرت جارو شدند، و اتفاق چندان مهمی هم رخ نداد.»

کاشی با ذکر این که در این شرایط تحلیل های جدید در دهه ۸۰ مطرح شد که یکی از آن تحلیل گران خودش بوده گفت: «از نیمه های دهه ۸۰ به بعد، تحلیل هایی بین روشنفکران عمومیت داشت و چشم اندازهای تاریکی را تصویر می کردند مبنی بر این که نهادهای واسط تحت عنوان جامعه مدنی حذف شده، و اکنون حکومت با مردم مواجه است؛ در این مواجهه مردم تنها هستند؛ آگاهی و قدرت مقاومت ندارند، جامعه ذره ای، گسیخته، فاقد معنا و به گونه ای منفعت طلب و منتظر یک فاشیم است. می گفتیم ساختار، و حکومت بدون میانجی گری نهادهای مدنی، با مردم ارتباط برقرار کرده، و احمدی نژاد به عنوان مظهر یک ساختار فاشیستی است. حال اگر فاشیسم احمدی نژاد جواب نمی دهد جامعه مستعد یک فاشیسم بزرگتری در آینده است، و قص علیهذا. البته هنوز این دست از تحلیل ها ادامه دارد.»

۱۴۰۱ و برهم خوردن تحلیل های پیشین

این استاد دانشگاه با اشاره به این که « تحلیل های مذکور غلط نیست. اما تحولات ۱۴۰۱ کمی تصویر ما را دگرگون کرد» گفت: «در ۱۴۰۱ شاهد جنبش گسترده اجتماعی قدرتمند بودیم که بدون میانجیگری نهادهای واسط رخ داد. نه تنها نهادهای مدنی آغازگر جنبش نبودند، بلکه تن مرده آنان مثل دانشگاه ها و ... از جنبش جان دوباره گرفت و گرم شد. از این حرکت ۱۴۰۱ تعریف آغازین ما از جامعه مدنی را منحل کرد. با آن تعریف هگلی گمان می کردیم جامعه مدنی، نهاد واسط میان فرد منفعت جو ی ناآگاه پیچیده در قلمرو شخصی اش با دولت است (مبنای فهم هگلی از جامعه مدنی) که در بنیاد خود دارای مشکل بود. از این رو برای فهم فضای جدید باید به لوفور که تصور هگلی را به هم می ریزد متوسل شویم.»

او درادامه با توسل به رویکرد لوفور، تاکید کرد که « فرد نه تنها منزوی و نآگاه و ناتوان نیست، بلکه در میدان روابط شخصی و خصوصی یا عمومی خود، در شبکه هایی از مناسبات و روابط حضور دارد و نقش بازی می کند، بلکه، در این شبکه های پیچیده، خرد و متکثر ارتباطی، بین جماعت‌های کثیر بی‌نام، گمنام، فرم‌هایی از آگاهی، و دانایی و نگاه به جهان، الگوهایی از اراده ورزی و مقاومت، وجود دارد.»

بر این مبنای تحلیلی جدید کاشی نتیجه می گیرد که «اساسا در عالم خارج چیزی به نام فرد منزوی مستقل تک افتاده وجود ندارد. ما پدیده ای داریم به نام زندگی روزمره و این زندگی روزمره مشتمل است بر شبکه های پیچیده و متکثر و متنوع و رنگارنگی از روابط، که در این روابط، سوژه ها بازتعریف شده، و اصنافی از آگاهی، و برداشت هایی از امور جهان به دست می آورند، که در آن نگاه سابق این ها مغفول و سرکوب شده اند. وجود داشته اند،اما نادیده انگاری شدند. به همین دلیل عرض کردم که درک ما اصلاح طلبان از جامعه مدنی، نوعی درک اریستوکراتیک بود.»


نقش اربابان زبان در کسب نمایندگی مردم

کاشی در ادامه به نقش اربابان زبان در زندگی مردم پیش از تحولات 1401 اشاره کرد و گفت:« در جامعه شهری بزرگ، زبان قدرت پیدا می کند، جای روابط طبیعی و واقعی جامعه را اشغال می کند. ما به اعتبار زبان، به این اعتبار که می توانم حرف های منسجم یا مغلق بزنیم، دائم از این فیلسوف به آن فیلسوف سفر می کردیم. باید گفت تنها اربابان ثروت و قدرت نداریم، بلکه اربابان سخن هم داریم. این اربابان سخن همان طبقات اریستوکراتیکی هستند که به نهادهای مدنی، انتشارات، مطبوعات و ... وارد می شوند و قدرت اجتماعی تحصیل کرده، و سپس زبان مردم می شوند، بدون آن که زبان مردم باشند. این وضعیت در روشنفکران چپ و این سوال که کی می تواند زبان زندگی طبقه پرولتاریا باشد، و همچنین در لیبرال ها وجود داشت. از این رو مطرح شد من جواد کاشی که سطح زندگی، و دغدغه های مشخصی دارم، می توانم زبان مردم باشم. این در حالی است که به کمک زور کلام و زبان، نماینده شدم. زیرا ساختارهای نمادین زبان را من می توانم در خدمت بگیرم.»

سه رخداد مهم و به پایان رساندن عمر جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک

این استاد دانشگاه سپس به ۳ رخداد مهم عرصه جامعه مدنی که عمر آن را به معنای اریستوکراتیک اش به پایان رساند» اشاره کرد و گفت: « ۱- از ما که امتحان پس دادیم و اریستوکرات باسواد تحصیل کرده و فیلسوف و روشنفکر ... هستیم می پرسند انقلاب اسلامی و اصلاحات هم که حاصل همین طبقه متوسط آریستوکرات است. به کجا انجامید؟ بالاخره کدام مسئله و دردواقعی ما حل شد؟ ۲- در نتیجه این امتحان، جامعه مدنی و طبقه اریستوکراتیک، و روشنفکران و ... که می خواستند میانجی میان فرد و دولت بشوند کم اعتبار شدند. ۳- اتفاق بسیار مهم دیگر آن بود که با پا به عرصه گذاشتن رسانه های جدید، امکان بروز و ظهور برای آن دسته از طبقاتی که امکان ظهور نداشتند، امکان لازم را فراهم کرد. به تدریج مشاهده می کنید فلان روشنفکر صاحب نام چیزی می گوید و آن دانشجوی سال اول یا دانش آموز دبیرستان هم چیزی می گوید و بسیاری مواقع، هم سخن آن دانش آموز نسبت به سخن آن روشنفکر لایک بیشتری می خورد.»

او در ادامه گفت که «بنابراین گونه همطرازی میان کف و طبقه و فهم اریستوکراتیک جامعه مدنی به پرسش گرفته شد. و ما به قول «لوفور» به سمت یک سنخ تازه ای از جامعه مدنی، جامعه مدنی همبسته با متن زندگی، روزمره مردم حرکت کردیم. زیرا آنان هم اکنون زبان برای سخن گفتن دارند و می توانند خودشان را بیان کنند. نوعی از بیانگری ظهور کرد که با بیانگری آن جامعه مدنی پیشین متفاوت بود.»

تفاوت های دو جامعه مدنی در نسبت شان با حقیقت

کاشی در ادامه «به مشخصاتی» اشاره کرد که می تواند «معرف نسل جدیدی باشد که بدون وساطت آن انسان های صاحب نام و صاحب کلام، قدرت اجتماعی تولید کنند.»

او «ویژگی های مهم جامعه مدنی» جدید را «همبسته با زندگی روزمره» دانست و گفت: «جامعه مدنی جدید مبتنی بر هیچ حقیقت قدرتمندی از جمله ناسیونالیسم، عدالت، دمکراسی، و اسلام نیست. جایی ندارند. این ها شبکه ای از گزاره های قدرتمند قدرتمند و به هم پیوسته بودند که توسط روشنفکران با خطابه ها، نوشته ها، ترجمه ها، و کتاب ها و آثارشان در عرصه عمومی تولید شده بود. ولی حامیان جامعه مدنی جدید اساسا چنین مفهومی از حقیقت به معنای قدرتمندش را بر نمی تابند. می توانیم گمان کنیم که این ها آزادی، عدالت یا ناسیونالیسم هم می خواهند. اما هیچ یک از این ها دال های قدرتمندی که یک شبکه ای بی شمار با ساخته شدن گزاره هایی دور بر آن ، به یک جهان نیرومندی از معنا منتهی شود، نیست و اساسا وجود ندارد. به عبارت دیگر به جای دال های قدرتمند زبانی، چیز دیگری به نام مخرج مشترک تجربه های زیرپوستی ملموس جایگزین، به جای آن دال های قدرتمند جایگزین شده است.»

وجود رنج های مشترک پیوند دهنده و زیرپوستی در همه

استاد دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه با اشاره به این که « زمانی که می خواهیم در محافل مختلف تفریحی یا شغلی شرکت کنیم، چیزهایی من و شما به طور مشترک رنج می دهد» گفت:«بنابراین رنج های زیرپوستی هم داریم که هرچند رنج من با تو متفاوت است، ولی دارای مخرج مشترک هایی است که همه ما را به نحوی کلافه کرده است هرچند زاویه ورودمان به این رنج ها یکی نباشد. اما یک درک بالنسبه مشترک جمعی از رنج های زندگی جامعه ، ما را به یکدیگر پیوند می دهد. از این رو هر کسی با هر درجه از اعتبار ، سخنی بگوید که با منطق رنج های مشترک ناسازگار باشد، نمی پذیرند و اعتبارشان نیز از دست می رود. بنابراین به جای اهمیت نظم و استواری کلمات، نحوه ارجاع شان به رنج های عمومی مردمان در متن زندگی روزمره مهم است. از این رو اگر از جایی، حرف ها انتزاعی شود، بلافاصله می گویند چه دارید می گویید؟»

کاشی سپس به یکی از مسایل مهم جهان ارتباطات و رسانه های جمعی اشاره می کند و می گوید: « یکی از مویدات این بحث، اهمیت نقش تصویر به جای سخن است به نحوی که الآن عکس جانشین کلمه شده است. شهروند با عکس رابطه ای می گیردکه دیگر دال بر یک جهانی از مفاهیم نیست. اساسا این نسل با متن، آنقدری که نسل من با متن ارتباط برقرار می کرد، ارتباط نمی گیرد. این نسل زمانی که با متن، عکس، رنگ، فیلم، همزمان، عقل و عاطفه و حس و وجدانش درگیر می شود، می تواند باهاش ارتباط برقرار بکند و شاید مهمتر از همه این ها معنا، مفاهیم، زبان، سخن، در یک میدان اینتراکتیو و تعاملی اساسا تولید و مصرف می شود. بنابراین عکس بیشتر آن مفاهیم را بازنمایی می کند.»

او در ادامه با اشاره به این که حاملان زندگی روزمره گرا، دیگر در دوره دو گروهی که یکی ارزش و دیگری دمکراسی را عمده می کردند، زیست نمی کند گفت:« هرچند ادراکات اقلی ته نشست شده در تجربه ۴۰ یا ۴۵ سال گذشته یک سری واکنش های جمعی بسیار قدرتمندی را خلق می کند. اما اساسا بنیاد جهان های معنایی آنان فرو ریخته است. جهان های ضخیم معنایی در مقابل یک عرصه معنازدا، فقط یک جوهر پیوند دهنده دارد، آن هم منطق زندگی ، امکان زندگی و بقا است. به عبارت دیگر آنچیزی که به مثابه تجربه مشترک ۴۰ ساله بر وجدان افراد ته نشست کرده، این است که دنیای ضخیم، پرمعنا و پر سخن تو هیچ ارتباطی به منطق زندگی ندارد که هیچ، بلکه منطق زندگی را دارند خفه می کند. لذا می گویند داریم خفه می شویم دست از سرمان بردارید. این شرایط فعلی است.»

آیا می توانیم در این نقطه جدید بایستیم؟ چشم انداز فردا؛ آغاز نو

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی سپس با طرح این سوال که «آیا ما می توانیم در این نقطه بایستیم و آیا این پایان است» گفت: « من می گویم. خیر. این نقطه ای است که باید به سمت‌هایی حرکت کنیم. امکان هایی پیش روی ما قرار دارد، و باید در باره آن ها سخن بگوییم. نسل جدید یک یا چند نظام حقیقت با سرمایه های کلامی قدرتمند موجود را همگی دروغ می دانند. بر این اساس میدانی از حقیقت زدایی ایجاد کرده است. سخن معطوف به حقیقت را می زداید و شالوده اش را می شکند. این دو روبه روی هم ایستاده اند. به همین خاطر این منادیان حقیقت هرچه جلو می روند، بیشتر باید به زور بازو و قدرت سرکوبشان اعتماد کنند. زیرا دیگر مجال هیچ پیوندی با این عرصه ندارند. انسداد به طور کامل ایجادشده است. با یکدیگر نمی توانند حرف بزنند. قدرت تفاهم به پایان رسیده است. تبلیغات هم دیگر جواب نمی دهد.»

کاشی در ادامه اما تاکید کرد که « اکنون باید به این سوال پاسخ بدهیم که ما به کدام سمت و سو می رویم؟» او گفت: « در این جا چند کلمه ای در باره چشم انداز فردا بگویم. تاکید می کنم که این گونه نمی توان ماند. این وضعیت گاهی همه را می ترساند. من با دانشجویانم این سوال را مطرح می کنم که چه دارد می شود؟ هیچ افقی وجود ندارد. در این تقابل مشت همه حقیقت های موجود باز شده، و کسی چشم اندازی از آنان انتظار ندارد، و این صحنه ای است که دائم می تواند به سخره گرفته شود، اما این رابطه که جز خشونت دیگر امکانی برایش باقی نمانده، ما را به کجا می برد؟ این وضعیت همه را می ترساند.»

این استاد دانشگاه با تاکید بر این که « واقعا چشم اندازهای نگران کننده و ترسناکی پیش روی ما وجود دارد، اما باید توجه کنیم که ما در یک نقطه تاریخی بسیار مهم ایستاده ایم» گفت: « همه چیز باید خود را در نسبت با زندگی به نحو تجربی به معنای بقا و زندگی کردن و به مثابه نقطه آغاز و نه کانسپتچوال، بازتعریف کند. این وضعیت خود به معنای عقب نشستن از قبل از اجتماع سیاسی است. گویی اجتماع سیاسی مستقر وا رفته و خیلی تضعیف شده است. و فقط به شرط آغاز مجدد می توان به سمت افق های امید بخش پیش برد. به شرطی که بپذیریم همه چیز باید از نو آغاز شود. تا ثابت نشود، امور، نسبت خیراندیشانه ای به منطق زندگی برقرار می کند، کسی تسلیم آن نمی شود. جامعه از سوال های گوناگون انباشته شده است، ولی این سوال ها نیازمند یک فیلسوف و متفکری نیست که بخواهد به آن ها جواب بدهد. خیر، این ها سوال های وجودی هستند.»

همه در یک دادگاه بزرگ

کاشی در ادامه با اشاره به این که «اگر گمان کنی دیسکورس اسلامی متزلزل شده، می توانید با شاهنامه، یک دیسکورس ناسیونالیستی پاسخگوی وضعیت فعلی باشید باید بگویم تا جایی که، شعرهای شاهنامه در تقابل با دیسکورس مسلط است، برایت کف می زند و هورا می کشد، اما به محض این که از اشعار شاهنامه، یک سازمان فکری درست شود و بگویید که شما مکلف به فلان هستید، بلافاصله شما طرد می کند و هیچ تکلیفی نمی پذیرد. قبول نمی کند که او را از یک قید به قید دیگر ببرند. زندگی گراها می گویند می خواهیم این کار را انجام بدهیم اگر اسم اش آزادی است، بسیار خوب است، اما اگر بخواهی بگویی نظر جان لاک و بنتام راجع به آزادی این است و این را در زندگی بیاموز، بلافاصله به شما می گوید پی کارتان بروید.»

این استاد دانشگاه با تاکید بر این که از این رو «همه کانسپت ها ، مفاهیم و مواریث امروز در مقابل یک دادگاه بزرگ قرار دارند، آن هم دادگاه زندگی است» گفت: « از این رو همه با توجه به شرایط باید خود را بازتعریف کنند. حتی ارائه یک درک رحمانی از اسلام تکافوی این وضعیت نمی کند. کار بسیار سخت تر از این حرف ها است که فکر کنی یک دستگاه مفهومی می سازید، و بر اساس آن افراد را متقاعد می کنید. کار فقط کانسپتچوال و مفهومی نیست، بلکه پرکتیکال هم هست. یعنی در میدان و فرصت های تاریخی و زندگی باید رویدادهایی رخ بدهد، و در متن آن رویدادها این ها بیایند حاضر بشوند صداقتشان را اثبات کنند، به این معنا که به راستی مددکار هستند. و الا جامعه بدون اخلاق، بدون هنجار، و پیوندهای بالنسبه مشترک، مستقر نمی شود.»

او افزود: «بنابراین ما در یک نقطه آغاز قرار داریم. این نقطه آغاز به مراتب رادیکال تر و مهم تر از عصر مشروطه است. در عصر مشروطه نخبگان نقش ایفا می کردند. این در حالی است که اکنون با کف و متن زندگی روزمره روبه رو هستیم. متن زندگی روزمره و منطق معنا گریز متن زندگی روزمره، قدرت گرفته است. و هر کسی که بخواهد نقش روشنفکر، متفکر، نخبه،و یا نمایندگی سیاسی این مردم را برعهده بگیرد، باید از طریق این متن زندگی روزمره که قدرت و قوت زیادی تحصیل کرده است خودش را اثبات بکند و این کار بسیار دشواری است. نیازمند زمان است. با سرعت هم این موضوع حاصل نمی شود. جامعه دارد خودش را به نحو تازه ای، تعریف می کند. از این رو این نقطه آغاز است و مسیر طولانی ای پیش روی ما قرار دارد. ما می رویم که جامعه دیگری بشویم. و افق هایش امروز پیچیده و مبهم است. اما آشکار است که نقطه عزیمتش در کجا قرار دارد. بنابراین عنوان سخنرانی ام «زندگی روزمره، دولت، و جامعه مدنی» است. »

چکیده پسینی

در آخر کاشی، تاکید کرد که « جامعه ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی، که بین دولت و فرد قرار دارد، و ثقلی اریستوکرات به جامعه مدنی و بازیگران جامعه مدنی می داد، عبور کرده است. امروز فرد بدون نیاز آن طبقه نخبه در متن ارتباطات زنده روزمره اش یک جامعه مدنی مقتضی نیازها و زندگی ملموس خودش تولید کرده که اکنون تک تک ما باید برویم، در دادگاهش شرکت بکنیم و خودمان و کانسپت ها و مفاهیم و باورها و مواریث مان را بازتعریف کنیم.»

بیشتر بخوانید:

نوبت قدرت گیری مردم است آن هم پس از دو انقلاب جز آرزوی مرگ یکدیگر را در سر نمی‌پروریم فیلمبردار آن مادر، خود یک قربانی است محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد می‌شود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است سویه زنانه انقلاب محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد می‌شود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است

216216

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899561

دیگر خبرها

  • معلم انقلابی باید در کشور تربیت شود
  • ورود اولین دستگاه رادیوتراپی به کهگیلویه و بویراحمد بعد از سال‌ها انتظار
  • گزیده خطبه های نماز جمعه شهرهای کهگیلویه و بویراحمد
  • این تحلیل که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ / آیا وضعیت هراسناک است؟ / امید با توافق روی آغاز نو، و بازتعریف جدید شکل می گیرد
  • پاشنه آشیل مجلس دوازدهم از نگاه سخنگوی حزب اعتدال و توسعه /جریان رائفی پور به دنبال هدایت و مدیریت مجلس است
  • تدوام بیمه رایگان ۵ دهک اول در سال ۱۴۰۳
  • میدان‌داری مردم و دولت، پیش نیاز تحول فرهنگی است
  • آیت الله علم الهدی: میدان‌داری مردم و دولت، پیش نیاز تحول فرهنگی است
  • میدان داری مردم و دولت، پیش نیاز تحول فرهنگی است
  • میدان داری مردم و دولت پیش نیاز تحول فرهنگی است